ترور شخصیت هارون (قرآن)ترور شخصیت از روشهای مبارزاتی دشمنان پیامبران بود، که و با نسبت دادن جادوگری به هارون علیهالسّلام توسط فرعونیان، این پیامبر را مورد ترور شخصیت قرار دادند. ۱ - نسبت جادوگری به هارونفرعونیان، با نسبت جادوگری به هارون علیهالسّلام با وی دشمنی کردند و وی را ترور شخصیت کردند: ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه بـایـتنا فاستکبروا وکانوا قوما مجرمین• فلما جآءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین. بعد از آنها، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهی مجرم بودند! و هنگامی که حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحری است آشکار!» قالوا ان هـذن لسـحرن یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما ویذهبا بطریقتکم المثلی. گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! میخواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! ۲ - دیدگاه علامه طباطباییدر این آیات رشته سخن را به داستان موسی و برادر و وزیرش، هارون و سرگذشتی که با فرعون و درباریانش داشتند کشیده، و در عین اینکه داستان را بطور اختصار و کوتاه آورده، با سیاقی آورده که همه فصول آن با سرگذشت رسول اسلام و دعوتش از فرعون صفتان قومش و طاغیان قریش منطبق است، و به فهرستی از سرگذشت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مسلمین که ذیلا ایراد میشود اشاره دارد: ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون...، یعنی ما پس از آن، یعنی بعد از نوح و رسولان بعد از او موسی و برادرش هارون را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او (مردمی از نژاد قبطه که با فرعون خصوصیت داشتند) گسیل داشتیم، ولی فرعون و درباریانش از پذیرفتن آیات ما استکبار ورزیدند، و به ارتکاب جرم ادامه دادند. فلما جاءهم الحق من عندنا...، از ظاهر کلام چنین بر میآید که منظور از کلمه حق، آیات و معجزه حق است، از قبیل اژدها شدن عصا و ید بیضاء، که خدای تعالی آن دو را به حق آیت و دلیل بر رسالت موسی علیهالسّلام قرار داد، و جمله مورد بحث میفرماید: همین که معجزاتی به حق برای آنان آمد (به جای اینکه شکر بیرون آمدن از حیرت را بجای آورند) با لحنی مؤکد گفتند: ان هذا لسحر مبین، محققا و قطعا این سحری است که سحر بودنش واضح است، و کلمه هذا، اشاره به همان آیت حق میکند. و علت اینکه آیت را حق خوانده در قبال تعبیر نابجایی است که کفار کردند، و آن را سحر خواندند. و به هر حال وقتی فرعون و ایادیش دیدند که مردم در کار معارضه با موسی اختلاف کردند و این اختلاف مایه رسوایی و شکست ایشان است، با یکدیگر خلوت کردند و پس از مشورتهای محرمانه چنین تصمیم گرفتند که با مردم درباره حکمت و موعظهای که موسی به سمع ایشان رسانده اصلا حرف نزنند و نزدند، بلکه آن را مسکوت گذاشته و تهمت فرعون را وسیله قرار داده و گفتند: موسی ساحری است که میخواهد شما نژاد قبط را از سرزمینتان بیرون کند، و معلوم است که هیچ قومی به این کار تن در نمیدهد، برای اینکه اگر به چنین عملی تن بدهد آواره میشود، مال و خانه و زندگیش تاراج میگردد، از اوج سعادت به حضیض ذلت و بدبختی سقوط میکند، آنهم قبطیانی که در میان دشمنانشان آن همه سوابق نفرت انگیز و آن همه فرزندکشیها داشتهاند. علاوه بر آن خطر که از قول فرعون نقل کردند، یک خطر دیگری را هم اضافه نمودند، و آن این بود که: با غلبه موسی بر شما طریقه مثلای شما و سنت قومیتان که همان دین وثنیت است و قرنها در میان شما حکومت داشته و با آن دین، استخوانهایتان سفت و گوشتها بر بدنهایتان روییده، از بین میرود. و معلوم است که مردم عوام هم کیش و مذهب خود را هر چه باشد مقدس میشمارند، مخصوصا مذهبی که بر آن عادت کرده باشند و آن را سنتی پاک و آسمانی بدانند. این اعلام خطر در حقیقت به این منظور بوده که مردم را برانگیزند تا نسبت به کیش وثنیت پایداری و استقامت ورزند، البته نه برای اینکه دین وثنیت دین حقی است و در آن شبههای نیست، چون حجت موسی علیهالسّلام فساد آن دین را کاملا روشن کرده و بطلانش را بر ملا کرده بود، بلکه به این عنوان بود که این کیش سنت مقدسی است که ملیت قبط بر آن تکیه دارد، و شوکت و عظمتشان وابسته به آن است و زندگیشان با آن تامین میشود، به طوری که اگر اختلاف کنند، و در مقابل موسی قیام ننمایند موسی علیهالسّلام بر آنان غلبه یافته بکلی نابود میگردند. در نتیجه راه چاره این است که فکرها و کیدها را جمع کنند و اختلاف را کنار گذارند و همه به یک صف بیایند تا نیرومند باشند، و بتوانند برنده شوند، که امروز هر یک برنده باشد او رستگار است. ۳ - دیدگاه آیتالله مکارمدر ذکر داستانهای انبیاء و امتهای پیشین به عنوان الگوها و نمونههای زنده نخست سخن از نوح، و سپس پیامبران بعد از نوح، به میان آمد، اکنون در این آیات نوبت موسی و هارون و مبارزات پیگیرشان با فرعون و فرعونیان است. در نخستین آیه میگوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسی و هارون را به سوی فرعون و ملا او همراه با آیات و معجزات فرستادیم (ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون الی فرعون و ملائه بآیاتنا). ملا، همانگونه که سابقا هم اشاره کردهایم به اشراف پر زرق و برق گفته میشود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده میشود، و معمولا در آیاتی از قبیل آیات مورد بحث به معنی دار و دسته و اطرافیان و مشاوران میآید. و اگر میبینیم تنها سخن از بعثت موسی به سوی فرعون و ملا به میان آمده در حالی که موسی مبعوث به همه فرعونیان و بنی اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعهها در دست هیئتهای حاکمه و دارو دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحی و انقلابی اول باید آنها را هدف گیری کند، چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز میگوید فقاتلوا ائمة الکفر: با سردمداران کفر پیکار کنید. اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسی و هارون سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند(فاستکبروا). آنها به خاطر کبر و خود برتربینی و نداشتن روح تواضع، واقعیتهای روشن را در دعوت موسی نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار هم چنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کانوا قوما مجرمین). آیات بعد، از مبارزات چند مرحلهای فرعونیان با موسی و برادرش هارون سخن میگوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعی بوده است، چنان که قرآن میگوید: هنگامی که حق از نزد ما به سوی آنها آمد (با اینکه آن را از چهرهاش شناختند) گفتند این سحر آشکاری است! (فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبین). جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسی از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کنندهاش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصلهای بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند، و این تهمت چیزی است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دیده میشود. اما موسی علیهالسلام در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پردهها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت. به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسی پرداختند. نخست: گفتند این دو مسلما ساحرند! (قالوا ان هذان لساحران) بنابراین وحشتی از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروی شما از آنها بیشتر است!. دیگر اینکه، آنها میخواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند، سرزمینی که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد (یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما). بعلاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها میخواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند، و آئین عالی و مذهب حق شما را از میان ببرند! (و یذهبا بطریقتکم المثلی).اکنون که چنین است به هیچوجه به خود تردید راه ندهید، و تمام نیرو و نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید (فاجمعوا کیدکم). ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳۴، برگرفته از مقاله «ترور شخصیت هارون». |